کافه چپ دست
لبخند بزن......این بار به خاطر من...باشه..
مهتاب زنده است به عشق بد نگوئیم به مهتاب اگر تب داریم..........
ندارم چشم من، تاب نگاه صحنه سازيها من يكرنگ بيزارم، از اين نيرنگ بازيها رفيقان را زپا افكندن و گردن فرازيها تو چون كركس، به مشتي استخوان دلبستگي داري بنازم همت والاي باز و، بي نيازيها به ميداني كه مي بندد پاي شهسواران را تو طفل هرزه پو، بايد كني اينتركتازيها تو ظاهرساز و من حقگو، ندارد غير از اين حاصل من و از كس بريدنها، تو و ناكس نوازيها از تایپ بده این مطلب پوزش دارم.....
نظرات شما عزیزان:
chera inghad fontesh kochike?
matnesh ghashange toonesti fontesho dorost kon